لم

فیلم‌هایی که لم می‌دیم و می بینیم

لم

فیلم‌هایی که لم می‌دیم و می بینیم

لم دوم بابک

   Lady in the Water

Lady in the Water  ساخته ی ام نایت شیامالان فیلم خوبی است. کلا شیامالان کارگردان سر به هوایی است. در هر روی یک اثر تخیلی فانتزی خلق کرده که البته دو پیام بزرگ را متضمن است. نخست اینکه افسانه به موازات زندگی روزمره رخ می دهد ولی مغفول عامه است و دیگر اینکه بسیاری که فکرش را نمی کنیم می توانند قهرمان ماجرایی باشند. در مجموع چون سایر کارهای این کارگردان اثری در خور توجه است و امتیازم به آن 7 از 10 می باشد. کار دیگری او اخیرا دیده ام به نام The Last Airbender که شاید بتوان ترجمه اش کرد : "آخرین کنترل کننده ی عنصر باد" که ظاهرا اولین قسمت از یک سری است، ترجیح می دهم پیش از دیدن قسمتهای بعدیش اظهار نظری درباره اش نکنم.

Seven Pounds فیلم بدی نیست. ماجرای مردی که بخاطر احساس گناهی که دارد با فدا کردن خویش در پی بخشیدن زندگی دوباره به چند نیازمند است، حالا آیا می توان اسم این را فداکاری گذاشت یا فقط راهی برای خلاصی از عذاب وجدان، موضوع بحث این فیلم نیست. فیلمنامه چند اشکال داشت، مثلا نزدیک شدن بی فرجام رابطه ی ویل اسمیت با دختر مبتلا به بیماری قلبی، ظاهرا صرفا جهت تاثیرگذار شدن پایانی فیلم بوده است بدون اینکه منطقی را دنبال کند، مگر اینکه بگوییم ویل اسمیت داشته زندگی با همسرش را تداعی می کرده (وقتی به دختر می گوید چه می شد اگر ما بچه دار می شدیم...) که البته این فرض با شخصیت اخلاق گرایی که از وی ارایه شده است در تضاد خواهد بود. چند تا اشکال کوچک هم بود از نظر پزشکی که بماند.

با این همه چنانکه گفتم فیلم تاثیر گذاریست و کارگردانی بسیار خوبش آنرا به اثری در خور توجه بدل می کند، بهترین فراز فیلم آخرین مکالماتش است، جایی که فرد نابینا که بیناییش را بدست آورده، دختر را بی آنکه معرفی شود، می شناسد.

امتیازم به این فیلم 6 است از 10.

Saw فیلم اولش با ایده ای موفق آنقدر جذابیت داشته است که با سرعتی خیره کننده 6 فیلم پشت بندش ساخته شود. عمدتا هم فیلمهای خوش ساختی هستند. صحنه های دلخراشی که در آن تصویر می شود نماد جهنمی است که بر روی زمین برای گناهکاران تدارک دیده شده است و در مقام تمثیل متناسب با گناهانشان. موفق ترین فیلم و البته در جایگاهی بس رفیع تر فیلم هفت است و دیگر فیلمی که با ایده ای مشابه به یاد می آورم Hostel. لیکن نمی دانم می توان انگیزه ی ساخت اره ها و آن دو دیگر را مذهبی انگاشت یا نه. در هر روی این آخری هم فیلم خوش ساختیست ولی حین دیدنش فکر می کردم آیا ممکن است روزی سازندگان این سری در چنان موقعیتی گرفتار آیند به این جرم که با نشان دادن چنان صحنه هایی نه در انذار انسانها که در جهت انباشتن جیب خود کوشیده اند. شاید این ایده که گفتم موضوع بدی نباشد برای ساختن فیلمی کوتاه که البته با توجه به موفقیت تجاری اره ها مثل توپ صدا خواهد کرد. (بر و بچ، هستید بسازیمش) امتیازم به اره اول 7 و به اره آخر 5 است از 10.

نظرات 2 + ارسال نظر
رضا ن یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:19 ب.ظ

تبریک فراوان بخاطر برگشتت به دنیای وب نویسی
ممنتظر تحلیل های بعدی هستیم
دکتر جون در مورد فیلم avatar هم بنویس

بابک یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:35 ب.ظ

راستش آواتار رو در خلا اگر بررسی کنیم فیلم خوبیه ولی وقتی دیدمش به نظرم یک بازسازی مدرن اومد از فیلم با گرگها می رقصد (کوین کاستنر) البته منکر این نیستم که چیز بیشتری هم نسبت به اون داشت ولی اصل فیلم بسیار شبیه بود و راستش به این دلیل چندان به من نچسبید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد